تاریخ امروزقوس ۲۱, ۱۴۰۳

آخرین مبعوث زمین کیست؟

نام او محمد و احمد و لقب او مصطفی است. نام پدرش عبدالله و نام مادرش آمنه بنت وهب می باشد.

او در روز جمعه هفدهم ربیع الاول، سال عام الفیل، یعنی چهل سال قبل از بعثت دیده به جهان گشود.

طبق نظر اهل سنت، ولادت آنحضرت در روز دوشنبه دوازدهم ماه ربیع الاول اتفاق افتاده است.

او قبل از تولد پدر را از دست داد و در سن شش سالگی مادرش رحلت کرد و او تنها ماند و یتیم شد.

سرپرست او تا سن هشت سالگی جدش عبدالمطلب بود. هنگامی که عبدالمطلب بزرگ قریش، از این دنیای فانی رحلت کرد، ابوطالب عمویش، سرپرست محمد شد.

محمد در دوران کودکی در قراریط(کوه‌های اطراف مکه) گوسفند چرانی و چوپانی میکرد. آری، سنت الهی این بوده که پیامبران بزرگ که مسیر تاریخ بشر را عوض کرده اند، همگی چوپان بوده اند. تا رهبری امم و ملل مختلف را از طریق چوپانی در دوران کودکی بیاموزند و تمرین کنند. او سیمای خوشگل و جذاب داشت؛ فرشته وحی مدام از این انسان نمونه مراقبت میکرد.

دست غیب همواره او را از شر اشرار و بلیات ارضی و سماوی نجات میداد. او در پناه الله رشد کرد و بالید و در اوج جوانی رسید.

او نه مثل بت پرستان عصر خویش بت را می پرستید و نه به دین یهود و نصارا و مجوس ایمان پیدا کرد، بلکه خدای ابراهیم خلیل را که یکتا و بی همتا بود می پرستید و به او عشق می ورزید و تنها در آستانه او سر کرنش به زمین می سایید و بس.

او در جوانی، مظهر امانت و صداقت و فتوت بود. او در جوانی به پیمان ” حلف الفضول” پیوست و از محرومین جامعه به شدت دفاع میکرد. آنچنان در امانت داری و صداقت، شهرت پیدا کرد که مردم مکه به او ” محمد امین” می گفتند.

او در اوج جوانی، عاشق یک معشوق آسمانی و ملکوتی بود که تمام معشوقه‌های زمینی را در برابر آن جمال مطلق ناچیز و حقیر می نمود.

باغبان ملکوت همواره از این نهال سرسبز و خرم پاسداری می کرد و تلاش می کرد که این نهال آنچنان تنومند و قدرتمند شود و پر بار و پر ثمر شود که تمامی خلق از میوه او سیر شود و لذت ببرد.

او در دوره جوانی به درخواست خدیجه مدتی لباس تجارت به تن کرد و بین مکه و شام چند دوره رفت و آمد نمود و بدلیل داشتن هوش سرشار مثل یک تاجر ورزیده سود کلانی را به دست آورد و بدین‌وسیله خدیجه را که بزرگترین زن ثروتمند مکه بود به شدت مسحور و مفتون خود ساخت.

او در سن ۲۵ سالگی با خدیجه بنت خویلد که چهل ساله بود رسما ازدواج کرد: خدیجه تمام ثروتش را به اختیار محمد گذاشت. لطف بیکران خداوند این جوان یتیم را در اوج جوانی از ثروت کم نظیر خدیجه برخوردار ساخت.

ثروت خدیجه مثل قارون هرگز او را مغرور و متکبر نساخت بلکه ثروت خدیجه زمینه عبادت و سخاوت او را بیشتر فراهم ساخت. او هر سال در غار حرا می رفت و با معشوق ازلی سخن میگفت و مجنون‌وار به دنبال لیلی می گشت و همواره در برابر آن عشق مطلق، اشک شوق می ریخت. و مدام مثل موسی مشتاق دیدار او بود.

فرشته وحی مدام از او مراقبت میکرد. او در حضر و سفر مجذوب آن جمال و جلال و کمال مطلق بود و لحظه ای از قلمرو آن مغناطیس عظیم فرار نمی کرد. به عبارت دیگر: او مسحورو مفتون کمال مطلق جهان بود و در برابر آن قدرت بیکران، همواره سر کرنش به زمین می سائید و تمام وجودش را در برابر آن واجب الوجود مطلق، محوو فانی تلقی میکرد.

چشمان خمار و جذاب او در دل شبستان تاریک مجذوب و مسحور آسمان و ستارگان رنگارنگ میشد نه مسحور زنان و دختران قشنگ. او می گفت: ان الله جمیل و یحب الجمال؛ خداوند جمیل مطلق و خالق جمال است. پس باید مسحور جمال مطلق شد نه مسحور جمال ناقص و فانی و زوال پذیر.

روح او آنچنان بزرگ و عظیم بود که در این جهان پهناور هرگز نمی گنجید.

محصول ۲۵ سال زندگی مشترک او با خدیجه عبارتند از سه پسر بنامهای قاسم و عبدالله و طاهر و چهار دختر به نام‌های زینب و رقیه و ام کلثوم و فاطمه زهرا. البته یک پسر دیگر به نام ابراهیم محصول زندگی مشترک او با ماریه بود. خداوند هر چهار پسر را به تدریج از محمد گرفت و بدین‌وسیله روح او را در برابر مصیبت‌های عظیم خانوادگی و اجتماعی صیقل داد و به شدت نیرومند ساخت.

سرانجام آن ریاضت‌ها و عبادتها و راز و نیازهای شبانه و روزانه به برگ و بار نشست و آن خودسازی‌ها و عشقبازی‌های عرفانی در برابر آن معشوق ازلی به اوج رسید و زمینه ساز یک بعثت تاریخی و بی نظیر شد و جهان را به شدت دگرگون ساخت.

آری، آن عارف بزرگ، نه، بلکه آن سردسته عارفان و عاشقان جهان در سن چهل سالگی مبعوث به رسالت و نبوت شد.

فرشته وحی بنام جبرئیل به دستور رب الارباب ناگهان از آسمان به زمین فرود آمد و در غار حرا اولین آیه قرآن را اینگونه قرائت کرد: اقراء بسم ربک الذی خلق! ای محمد! بخوان بنام پروردگارت که تمام هستی را او خلق کرده است.

محمد ابتدا ترسید و رعشه براندامش افتاد و سپس گفت: من نمی توانم بخوانم، چون اصلا سواد ندارم.

باز فرشته وحی گفت: محمد بخوان! بنام پروردگارت که تمام عالم هستی را او خلق کرده است.

محمد گفت: نه، نمی توانم اصلا سواد ندارم.

باز فرشته وحی مرتبه سوم سخنش را تکرار کرد. باز محمد گفت: نمی توانم، چون اصلا سواد ندارم.

ناگهان دریچه غیب به روی او گشوده شد و نور رسالت و نبوت بر قلب و مغز او تابیدن گرفت و تمام حقایق علوم را برای او عرضه کرد؛ فیاض مطلق، او را از فیض نبوت و رسالت عظیم برخوردار ساخت.

او از زبان جبرئیل تمام آن پنج آیه را که در اول سوره علق آمده است تکرار کرد و احساس کرد که کوله بار سنگین رسالت و نبوت اکنون کمر او را می شکند.

الم نشرح لک صدرک! ای محمد! ما سینه تو را گشاده نساختیم؟ یعنی ما به تو سعه صدرو جهان بینی بزرگ و عظیم عطا کردیم. و وضعنا عنک وزرک؛ و بار سنگینت را از دوش تو برنداشتیم؟! یعنی بار سنگین رسالت و نبوت را به کمک من به سر منزل مقصود رساندی. الذی انقض ظهرک؛ اگر من تو را کمک نمی کردم، بار سنگین رسالت و نبوت کمر تو را می شکست.

و رفعنا لک ذکرک؛ ما نام تو را در عالم بلند ساختیم. شهرت تو در کل جهان، مدیون رب الارباب می باشد.

فان مع العسریسرا: آری با هر سختی یک آسانی و راحتی می باشد. ان مع العسر یسرا: آری، بدون شک، با هر سختی یک راحتی می باشد. فاذا فرغت فانصب: پس هرگاه از حجه الوداع فارغ شدی؛ امام علی را در روز هیجدهم ذی الحجه، در مکانی به نام غدیر به خلافت و امامت مسلمین نصب کن!

و الی ربک فارغب: و سپس به سوی پروردگارت آهنگ رحیل کن.

بدون شک بعثت پیامبر اکرم در ۲۷ رجب مطابق با ۶۱۰ میلادی به وقوع پیوست و قرآنکریم به صورت کلی و دفعی در ماه مبارک رمضان و شب قدر و بصورت تدریجی و بر اساس مقتضیات زمان در طول بیست سال برای محمد نازل شد. به جرئت میتوان گفت که بزرگترین معجزه محمد در این جهان، قرآنکریم است که در فصاحت و بلاغت و داشتن محتوای غنی در این دنیا بی نظیر است.

قرآنکریم شش هزار و ششصد و شصت و شش آیه دارد. هر آیه قرآن یک قانون زندگی است که اگرهر انسان منصف آیات قرآن را بدرستی و مفصل مطالعه کند، به سرعت میفهمد که این آیه و این سوره نمیتواند تراوش یافته از مغز بشر باشد؛ بدون شک می فهمد که این آیات و سور مولود عالم مطلق و قادر مطلق می باشند و مولود فکر بشر نیست ولو اینکه آن بشر نابغه باشد. چنانچه شعرای بزرگ عرب با شنیدن آیات و سور قرآن در برابر فصاحت و بلاغت و محتوای غنی قرآن تمکین نمودند و معلقات سبعه را که مشهورترین قصاید شاعران عرب بودند از دیوار کعبه کندند و دور ریختند و حتی لبید شاعردر برابر قرآنکریم تمکین نمود و مسلمان شد.

بدون شک قرآنکریم هم منبع جهاد است و هم منبع اجتهاد. قرآنکریم و سنت و اجماع و عقل به عنوان ادله اربعه پایه و اساس اجتهاد را تشکیل می دهند.

بزرگترین و مهم ترین امتیاز مذهب تشیع نسبت به مذاهب اربعه اهل سنت این است که علمای شیعی می توانند بر اساس ادله اربعه  دست به اجتهاد بزنند و موضوعات مستحدثه را پاسخگو باشند.

اما علمای اهل سنت درب اجتهاد را بسته اند و آنها مکلف اند که بر اساس فتوای مفتیان اربعه عمل کنند و خودشان فتوای مستقل ندارند بلکه به فتوای امام ابوحنیفه و امام مالک و امام شافعی و امام احمد حنبل عمل می کنند.

بدون شک هم فقه شیعه و هم فقه سنی غنی ترین فقه در کل جهان است.

بنیانگذار فقه شیعه امام جعفر الصادق علیه السلام می باشد و بنیانگذار فقه اهل سنت، امام ابوحنیفه رحمه لله علیه می باشد. و این دو شخصیت عظیم الشان هر دو معاصر بودند و از نظر سن و سال نیز برابر بودند.

امام ابوحنیفه شاگرد امام صادق علیه السلام بود.

او دو جمله مشهور را درباره امام صادق علیه السلام اینگونه بیان کرده است:

الف- لولا السنتان لهلک النعمان: اگر نعمان بن ثابت دو سال شاگرد امام صادق نبود، بدون شک او هلاک می شد.

ب- مارئیت افقه من جعفربن محمد علیه السلام: من در این عصر، فقیه تر از جعفربن محمد ندیدم.

سنت چیست؟ سنت از دیدگاه مذهب تشیع عبارت است از قول معصوم و فعل معصوم و تقریرو سکوت معصوم. به عبارت دیگر تمام روایات صحیح و حسن و موثقی که از طریق پیامبر اکرم و ائمه معصومین علیهم السلام بدست ما رسیده اند از نظر علمای شیعی دارای حجیت و اعتبار هستند.

اما اهل سنت فقط روایاتی را معتبر میدانند که از طریق پیامبر و اصحاب آنحضرت بدست آنها رسیده باشند. آنها روایات معصومین و امامان شیعی را معتبر نمی دانند.

از دیدگاه مذهب حنفی قیاس و استحسان نیز مدرک صدور فتوا می باشند، اما مذهب جعفری فقط حکم عقل را که مطابق شرع باشد قبول دارد و قیاس و استحسان را معتبر نمی داند.

در حوزه های علمیه شیعه در کنار فقه و اصول و منطق و فلسفه و کلام و ادبیات عرب، دو علم دیگر بنام درایه و رجال نیز رشد کرده است. علم درایه علم حدیث شناسی است و علم رجال علم راوی شناسی است.

اگر مجتهدین بزرگ ما با غربال علم و دانش احادیث جعلی را از میان کل احادیث شیعه و سنی استخراج کنند و قرآن را از شر روایات جعلی نجات بدهند، اینهمه اختلاف نظر در بین علمای شیعی و سنی وجود پیدا نخواهند کرد. مثلا: قرآن کریم علم و دانش را ملاک برتری انسان عالم بر انسان جاهل میداند و می گوید: قل هل یستوی الذین یعلمون والذین لا یعلمون؟ ای پیامبر بگو: آیا انسان عالم با انسان جاهل برابر هستند؟ هرگز برابر نیستند. این آیه چون عام است هم مذکر را شامل می شود و هم مونث را.

پس تحصیل علم و دانش هم در این آیه و هم آیات دیگر بر زن و مرد واجب هستند. چون ملاک برتری انسان مضاف برداشتن تقوا علم و دانش معرفی شده است.

اما بعض روایات منسوب به پیامبر و ائمه که واقعا جعلی هستند از با سواد شدن زن و تحصیل زن نهی کرده اند.

منبع اصلی اجتهاد قرآن کریم است. هرگاه یک روایت یا چند روایت با آیات قرآن تعارض پیدا کنند، در اینجا هم عقل و هم شرع حکم می کند که باید آن روایت جعلی و معارض را دور انداخت و به نص قرآن عمل کرد.

به عبارت دیگر اگر روایتی معارض با آیات قرآن باشد، فاضربوه علی الجدار! یعنی او را بر دیوار بکوبید و به آن عمل نکنید.

باید سوگمندانه بگویم که در عصر حاضر هم قرآن کریم مهجور است و هم سنت نبوی و علوی. امروز تهاجم و شبیخون فرهنگی غرب در جهان اسلام و حتی کل جهان اکثر مسلمین را از قرآن و سنت دور کرده اند.

مثلا در همین افغانستان ما، شبیخون فرهنگی غرب در طول بیست سال حاکمیت روشنفکران غربگرا، نسل جوان ما را بر ضد قرآن و سنت به بار آوردند. اکثرا قرآن و سنت را تحقیر میکردند و به فرهنگ مبتذل غربی باور داشتند. به گفته دکتر شریعتی، تهاجم فرهنگی غرب، نسل جوان ما را به الیناسیون فرهنگی گرفتار کرده است.

الیناسیون فرهنگی چیست؟ الیناسیون یعنی بیگانه شدن و دور شدن از فرهنگ اسلامی و ایمان پیدا کردن به فرهنگ غربی و شرقی.

بدون شک کورس‌های انگلیسی و کیمیا و فیزیک و… به شدت بالاتر و با رونق‌تر از کورس قرآن بودند.

نسل جوان ما حاضر بودند برای یاد گرفتن زبان انگلیسی و خارجی چندین هزار افغانی فیس بدهند، اما اگر در کلاس قرآن می رفت و ثبت نام می کرد، دادن صد افغانی به عنوان فیس بخاطر کلاس قرآن بسیار ناگوار و سنگین تمام میشد. چرا؟

چون رسانه های غربزده و مزدور شب و روز تبلیغ میکردند و فرهنگ غربی را فرهنگ مترقی و فرهنگ اسلامی را فرهنگ قدیمی و سنتی و ضد ترقی معرفی می کردند و نسل جوان ما را بر ضد قرآن و سنت به بار می آوردند. اکنون بصورت فهرست وار ویژگیهای آخرین مبعوث زمین را از دیدگاه قرآن کریم خدمت خوانندگان عزیز به عرض می رسانم:

نام محمد پیامبر اسلام در قرآنکریم با عنوان محمد چهار بار و با عنوان احمد یکبار آورده شده است:

احمد در سوره صف آیه ۶ و محمد در سوره های آل عمران، آیه ۱۴۴ و سوره احزاب آیه ۴۰ و سوره محمد آیه ۲ و سوره فتح آیه ۳۹ آمده است.

در سوره آل عمران آیه ۱۴۴ چنین آمده است:” محمد ص فرستاده خدا بود و پیش از او فرستادگان دیگری نیز بودند. آیا اگر او بمیرد یا کشته شود شما به عقب بر می گردید؟ یعنی او اگر بمیرد شما اسلام را رها می کنید و به دوران کفر و شرک و بت پرستی بر می گردید؟ و هرکس به عقب باز گردد هرگز ضرری به خدا نمی زند و به زودی شاکران را پاداش خواهیم داد.”

در سوره احزاب آیه ۴۰ چنین آمده است: ” محمد پدر هیچ یک از مردان شما نیست، ولی رسول خدا و خاتم پیامبران است و خداوند بهر چیز آگاه است.”

در سوره محمد آیه ۲ چنین آمده است:” و کسانی که ایمان آوردند و عمل صالح انجام دادند و به آنچه بر محمد نازل شده و همه حق است و از سوی پروردگار آمده نیز ایمان آوردند، خداوند گناهان شان را می بخشد و کارشان را اصلاح می کند.”

در سوره فتح آیه ۲۹ چنین آمده است:” محمد فرستاده خدا و کسانی که با او هستند، در برابر کفار سرسخت و شدید و در میان خود مهربانند. پیوسته آنها را در حال رکوع و سجود می بینی، آنها همواره فضل خدا و رضای او را می طلبند. نشانه آنها در صورت شان از اثر سجده نمایان است….”

در سوره صف آیه ۶ چنین آمده است:” و به یاد آورید هنگامی را که عیسی پسر مریم گفت: ای بنی اسرائیل! من فرستاده خدا به سوی شما هستم در حالیکه کتاب تورات را که پیش از من فرستاده شده تصدیق دارم و بشارت دهنده به رسولی هستم که بعد از من می آید و نام او احمد است. هنگامی که احمد با معجزات و دلایل روشن به سراغ آنها آمد، گفتند: این سحری است آشکار.”

در سوره قلم آیه ۴ چنین آمده است:” و انک لعلی خلق عظیم: و تو اخلاق عظیم و برجسته ای داری! پیامبر اکرم فلسفه بعثت خود را اینگونه بیان کرده است:

“انما بعثت لاتمم مکارم الاخلاق”: قطعا من مبعوث به رسالت و نبوت شدم تا فضایل اخلاقی را در میان جامعه عرب و غیر عرب و حتی در میان کل انسانها به کمال مطلوب برسانم. او واقعا در طول زندگی پر بار و پر ثمر خویش ثابت کرد که تندیس همه ارزشهای اخلاقی و انسانی می باشد.

خداوند در سوره انبیاء آیه ۱۰۷ پیامبر خویش را رحمه للعالمین معرفی کرده است:

و ما ارسلناک الا رحمه للعالمین: ما تو را به عنوان پیامبر رحمت و کرامت و محبت برای کل عالم فرستادیم.

ای پیامبر! عموم مردم دنیا اعم از مومن و کافر همگی مرهون رحمت تو هستند؛ چرا که نشر آیینی را به عهده گرفته ای که سبب نجات کل انسان های زمین میباشد.

خداوند در سوره احزاب، آیه ۳۳ پیامبر اکرم را به عنوان بهترین و کاملترین الگوی حسنه برای کل انسانها معرفی کرده است:

لقد کان لکم فی رسول الله اسوه حسنه…: برای شما و آنهایی که امید به پروردگار و روز قیامت دارند و خدا را بسیار یاد می کنند، رسول خدا مقتدایی نیکو است.

خداوند در سوره مزمل نماز شب را برای پیامبر اکرم واجب کرده است:” یا ایها المزمل! قم الیل الا قلیلا: ای جامه به خود پیچیده! در شب به پا خیز و شب زنده داری کن، و اندکی بخواب!

نصفه اوانقص منه قلیلا: نیمی از آن شب را یا کمتر از نصف را بخواب و او زدعلیه و رتل القرآن ترتیلا: یا بر نصف شب بیفزای؛ و بعد از خواندن نافله شب قرآن را با تامل و دقت بخوان! انا سنلقی علیک قولا ثقیلا: چرا که ما بزودی سخنی سنگین به تو القا خواهیم کرد.

در سوره اسراء آیه ۷۹ چنین گفته است:

و من اللیل فتهجد به نافله لک عسی ان یبعثک ربک مقاما محمودا: و پاسی از شب را از خواب برخیز و قرآن و نماز بخوان؛ این یک وظیفه اضافی برای تو است؛ امید است خداوند تو را به مقامی در خور ستایش برساند.

خداوند در سوره بقره آیه ۱۵۱ بزرگترین رسالت پیامبر را تزکیه و تعلیم کتاب و حکمت ذکر نموده است:” یعنی خداوند پیامبر را از میان قوم خودتان برانگیخته است تا آیات قرآن را برای شما بخواند و شما را تزکیه کند یعنی از آن آلودگیهای جسمی و روحی نجات دهد و کتاب و حکمت را برای شما تعلیم کند و هر آنچه را که نمیدانید برای شما آموزش بدهد.”

محمد رسول الله بعد از بعثت سیزده سال در مکه کار علمی و فرهنگی و تبلیغی کرد. او در مکه هم خود سازی کرد و هم دیگر سازی کرد. او ده سال دیگر در مدینه بر ضد کفار و مشرکین نبرد نظامی کرد. او در مدینه ۷۰ غزوه و سریه را به نحو احسن مدیریت و رهبری کرد.

او نخستین حکومت اسلامی در جهان را، در مدینه تاسیس کرد. او با تاسیس حکومت اسلامی ثابت کرد که یک چهره مذهبی و معنوی میتواند بر اریکه قدرت و ریاست تکیه زدند و جهان را دگرگون کند.

او با تشکیل دادن حکومت اسلامی در مدینه خط بطلان و نسیان بر روی لیبرالیسم و کمونیسم و سیکولاریسم در کل جهان کشید و ثابت کرد که دیانت ما عین سیاست ما و سیاست ما عین دیانت ما است.

بدون شک دین محمد کاملترین و جامع‌ترین و آخرین دین آسمانی در کل جهان است.

و قرآنکریم غنی ترین و کاملترین قانون اساسی خداوند در روی زمین است که نه تورات با او رقابت می تواند و نه هم انجیل و نه هم مکاتب و ایدئولوژیهای گوناگون بشری در همه زمین ها و همه زمانها.

او بعد از بعثت علیه شرک و بت پرستی و سرقت و غارتگری و نظام بردگی و کنیزی جنگید و جامعه نوین و انسان نوین ساخت. بدون شک اسلام بعنوان یک مکتب کامل و چند بعدی هم دنیا را می سازد و هم آخرت را و هم عقل را به کمال مطلوب میرساند و هم عشق را و هم مادیت را به اوج می رساند و هم معنویت را.

بدون شک کمال مطلق خدا است، اما محمد انسان کامل است که هیچکس نمیتواند در این دنیا با او رقابت کند. محمد هم در میدان عبادت بی نظیر بود و هم در میدان سخاوت. او در برابر کفار و مشرکین مثل شیر می جنگید، اما در برابر یک زن بی سرپرست و بچه یتیم مظهر عطوفت و سخاوت بود.

او هنگامی که سر کرنش را به زمین می سائید و در برابر آن معشوق ازلی قرار می گرفت، با چشمان اشکبار چنین نیایش می کرد: اللهم لا تکلنی الی نفسی طرفه عین ابدا: خداوندا مرا به اندازه یک چشم بهم زدن تنهایم رها نکن! و همیشه مراقب و مواظب من باش.

اما هنگامی که از صحنه جنگ بر می گشت، اول به سراغ دختر نازنین خود فاطمه می رفت و دست و صورت او را می بوسید و با او بسیار عاشقانه سخن می گفت، تا به مردان خشن و ظالم و ضد زن بفهماند که زن مثل مرد انسان است و او حق حیات دارد؛ هیچکس حق ندارد که دخترش را زنده بگور کند و حقوق انسانی او را بنام پدر یا برادر پایمال کند.

گاهی در برابر عایشه همسر جوانش این جمله را ادا می کرد و با او اینگونه عاشقانه سخن می گفت: کلمنی یا حمیرا!

ای گل سرخم با من سخن بگو. تا به مردان خشن و ضد زن بفهماند که زن یک انسان است و مظهر جمال خداوند در روی زمین است. تا بفهماند که اگر مرد، پیامبر آخرالزمان هم باشد باز هم به زن نیازمند است و زن میتواند در ساختن و پرداختن شخصیت مرد نقش مهم بازی کند.

در یک کلام طویل به جرئت میتوان گفت:

او به عنوان آخرین مبعوث زمین از غار حرا سرازیر شد و بیست و سه سال از توحید و یکتا پرستی بصورت مستمر و مکرر دفاع کرد و بر ضد شرک و بت پرستی بیرحمانه جنگید و با دو سلاح قرآن و شمشیر بر ضد ابوسفیانها و ابوجهل‌ها و ابولهب‌ها جنگید و لختی درنگ نکرد و از هیچ تهدیدی نترسید و هیچگونه تطمیع را نپذیرفت و نظام جاهلیت را واژگون ساخت و به جای آن نخستین حکومت اسلامی را در مدینه مستقر ساخت و قرآن را به عنوان جامع ترین قانون اساسی خداوند در روی زمین اعلام کرد و در سال هشتم هجری مکه را فتح کرد و سیصد و شصت بت را در خانه کعبه سرنگون ساخت و کعبه را به عنوان قبله مسلمین رسما اعلام کرد و در سال دهم هجری، در غدیر خم امام علی را به عنوان خلیفه بلافصل خویش معرفی کرد و فاطمه را بارها به عنوان ملکه مسلمین و سیده النساء العالمین توصیف کرد و در جنگ خندق امام علی را اینگونه توصیف کرد که ضربه علی یوم الخندق افضل من عباده الثقلین و بارها می گفت انا مدینه العلم و علی بابها و همواره تکرار می کرد که امام علی فاتح جنگهای خونین بدر و احد و حنین و خیبر و خندق و… می باشد و بارها می گفت که اگر ثروت خدیجه و ذوالفقار خونچکان علی نبود، اسلام با آن سرعت و شدت پیروز نمی شد و بارها میگفت زنها امانت خداوند در روی زمین هستند و مردان باید از این امانت الهی خوب نگهداری و پاسداری کنند و مهریه و نفقه زنان را پرداخت کنند و حقوق آنها را در هیچ زمان و مکانی پایمال نکنند و بارها می گفت اول خدا را پرستش کنید و بعد در برابر پدر و مادر خود سخت احترام کنید و حتی یک اف به آنها نگویید و سرانجام به اصحاب خود اینگونه مژده داد که اسلام آخرین و کاملترین دین آسمانی در روی زمین است و دیر یا زود تمام سنگرهای جهان را فتح خواهد کرد. زیرا وعده خداوند این است که ان الارض یرثها عبادی الصالحین؛ یعنی در آخرالزمان حضرت مهدی بزرگترین و پهناورترین حکومت اسلامی و توحیدی را در کل جهان تشکیل خواهد داد و صالحان زمین را به عنوان مدیران و کارمندان و رهبران امت اسلامی تعیین خواهد کرد.

والسلام

اشتراک گذاری

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *