قول مشهور میان شیعیان آن است که رسول خدا(ص) در روز جمعه مصادف با 17 ربیع الاول سال عام الفیل برابر با سال 570 میلادی در شهر مکه به دنیا آمد. و نظر مشهور اهل سنت این است که تولد ایشان روز دو شنبه دوازدهم ربیع الاول آن سال بوده است. اینکه سال تولد پیامبر صلی الله… را عام الفیل می نامند بدین جهت است که دو ماه و هفده روز، پیش از تولد پیامبر(ص) یعنی در نخستین روز محرم سال 570 میلادی فیل سواران ابرهه به مکه هجوم آورده و قصد نابودی کعبه و مسجد الحرام را نمودند، ولی با معجزه الهی سرکوب شدند! امام خمینی (رحمة الله علیه) فاصله میان دوازدهم و هفدهم ربیع الاول را هفته وحدت نام گذاری کرد که هر سال مراسم هفته وحدت در ایران و افغانستان و عراق و لبنان و… برگزار میگردد.
عبدالله پدر محمد پیش از تولد او در حالیکه مادرش به چنین فرزندی حامله بود به همراه سایر بازرگانان قریش جهت سفر تجاری عازم شام گردید و در بازگشت از شام در یثرب(مدینه منوره) بیمار شد و در همانجا درگذشت و توفیق دیدار نوزاد خویش را نیافت.
وفات عبدالله دو ماه و به روایتی هفت ماه پیش از تولد فرزندش محمد بود.
اما آمنه بنت وهب مادر گرامی رسول خدا(ص) که به تقوی و عفت و پاکیزگی در میان بانوان قریش معروف بود، پس از تولد نور دیده اش، حضرت محمد، چندان در این دنیا فانی زندگی نکرد. وی دو سال و چهارده ماه و به روایتی شش سال پس از میلاد رسول خدا در بازگشت از یثرب در مکانی به نام ” ابوا” بدرود حیات گفت و در همان مکان مدفون شد.
رسول خدا پس از تولد در کفالت جدش عبدالمطلب، بزرگ و سید قریش قرار گرفت.
عبدالمطلب جهت شیر دادن نوردیده اش محمد در آغاز وی را به ثویبه آزاده شده ابولهب سپرد، ولی پس از مدتی وی را به حلیمه دختر عبدالله بن حارث سعدیه واگزار کرد. حلیمه در ظاهر اگرچه دایه وی بود، ولی در حقیقت به مدت پنج سال از او مراقبت و مادری کرد. پیامبر اسلام از دوران کودکی دارای دو نام بود. یکی محمد که جد بزرگش عبدالمطلب برای او برگزید و دیگری احمد که مادر ارجمندش آمنه آن را انتخاب کرده بود.
روایت شده است که هنگام ولادت فرخنده حضرت محمد(ص) ایوان کسری شکاف برداشت و چند کنگره آن فروریخت و آتش آتشکده بزرگ فارس خاموش شد؛ دریاچه ساوه خشک گردید؛ بتهای مکه سرنگون شدند؛ نوری از وجود آنحضرت به سوی آسمان بلند شد که شعاع آن فرسنگها را روشن کرد؛ انوشیروان، پادشاه ساسانی ایران و موبدان بزرگ دربار وی، خوابهای وحشتناکی دیدند!
آنحضرت ختنه شده و ناف بریده به دنیا آمد و پس از استقرار در زمین گفت: الله اکبر و الحمدالله کثیرا، سبحان الله بکرة و اصیلا.
محمد هشت ساله بود که جدش عبدالمطلب را از دست داد، بعد از رحلت عبدالمطلب، ابوطالب(عمران) پدرعلی، سرپرستی محمد را به عهده گرفت. محمد در دوران کودکی، در قراریط(کوههای اطراف مکه) گوسفند چرانی میکرد. یعنی یک مدتی چوپان مردم مکه بود. اکثر پیامبران و بویژه محمد(ص) در دوران کودکی چوپان بودند، تا با مدیریت گوسفندان شیوه رهبری خلق الله را در عمل بیاموزند.
محمد فرزند عبدالله و عبدالله فرزند عبدالمطلب و عبدالمطلب فرزند هاشم بن عبدالمناف بود. عبدالمناف از سران بزرگ قریش بود. قریش لقب جد دوازدهم محمد بنام نضربن کنانه بوده است. قریش از مشهورترین قبایل عرب در حجاز بود که بنی هاشم یکی از مشهورترین و بزرگترین شاخه قریش بوده است. البته قریش دارای شاخه های مختلف است: الف- بنی هاشم. ب- بنی تیم که ابوبکر از این شاخه بوده است. ج- بنی عدی که عمربن خطاب از این شاخه بوده است. د- بنی امیه که عثمان و ابوسفیان از این شاخه بوده اند. ه- بنی مخزوم که عمرو بن هشام بن مغیره مشهور به ابوجهل از این شاخه بوده است. البته عبدالعزی بن عبدالمطلب مشهور به ابولهب عموی پیامبر از شاخه بنی هاشم بوده است. و بنی حارس و بنی اسد و… نیز از شاخههای قریش بوده اند. بگذریم و برگردیم به اصل مطلب.
ابوطالب عموی پیامبر در واقع مثل یک پدر دلسوز از محمد حمایت کرد. محمد در سن جوانی خودسازی را آغاز کرد. او هر سال در غار حرا می رفت و خداوند ابراهیم را پرستش میکرد. چنانچه تمام اجداد او از پیروان ابراهیم خلیل بوده اند. مکه یک شهر بزرگ تجارتی بود. خانه کعبه در این شهر واقع شده است. مردم مکه در عصر جاهلیت همه بت پرست بودند. در میان خانه کعبه، سیصد و شصت بت چوبی و سنگی و طلایی توسط قبایل عرب نصب شده بودند. بتهای هبل و عزا و لات و منات بیشتر از بتهای دیگر میان قبایل عرب پیرو داشتند و به عنوان خدایان دروغین مورد پرستش قرار می گرفتند. ابوطالب و ابوسفیان و ابوجهل و ابولهب به نوبت مدیریت خانه کعبه را به دوش میگرفتند. این چند نفر از سران بزرگ قریش و از رهبران سیاسی قبایل عرب بودند. البته ابوطالب پیرو ابراهیم خلیل بود و به عنوان ریش سفید مکه گاهی به عنوان سرپرست کعبه تعیین میشد. به عبارت دیگر متولیان کعبه سران بزرگ قریش بودند. محمد در سن جوانی مدتی به درخواست خدیجه بنت خویلد کار اقتصادی و تجاری میکرد و به عنوان یک جوان امین با کاروان تجارتی خدیجه به سوی شام می رفت و سود کلانی را در هر دوره نصیب خدیجه میکرد. و خدیجه در این هنگام به شدت عاشق و مفتون محمد گشته بود. سرانجام خدیجه به ابوطالب عموی محمد پیشنهاد کرد که او از طرف خدیجه باید از محمد خواستگاری کند. و ابوطالب به نمایندگی از خدیجه از محمد خواستگاری کرد و او بدون درنگ پذیرفت. او هم مسحورعفت و شخصیت خدیجه بود. چرا؟ چون زنی که در اوج ثروت و شهرت و شهوت، بویژه در درون شهر فساد، عفت و عصمت خود را از چنگال نفس اماره و شیطان رجیم نجات بخشیده بود، برای محمد که امینترین و پاکترین و شجاعترین و زیباترین جوان مکه بود، سخت شگفتانگیز و شورانگیز بود.
هنگام آن وصلت تاریخی، محمد 25 ساله بود و خدیجه چهل ساله. البته این مدعای یک روایت مشهور تاریخی است. وبعض مورخین دیگر معتقدند که اصلا خدیجه چهل ساله نبوده بلکه 25 ساله یا 28 ساله بوده است. بر اساس روایت اول، او پیش از ازدواج با محمد با دو مرد دیگر ازدواج کرده بود. بر اساس روایت دوم او یک دختر خانم 28 ساله بوده و اصلا مجرد بوده و ازدواج نکرده بود. البته این روایت دوم معقولتر و منطقیتر به نظر میرسد. چون فاطمه زهرا آخرین دختر خدیجه در سال پنجم بعثت در مکه دیده به جهان گشود. براساس روایت اول در این هنگام خدیجه شصت ساله بوده است که از نظر علمی و طبیعی یک زن شصت ساله یائیسه میشود و قادر نیست که اصلا حامله شود. اما بر اساس روایت دوم خدیجه 48 ساله بوده است که واقعا در این دوره هر زنی حامله میشود و بارداری خدیجه در این سن و سال از نظر علمی و طبیعی کاملا معقول بوده است. بر اساس نقل تاریخی، خدیجه در طول بیست و پنج سال زندگی با محمد صاحب سه پسر بنامهای قاسم و عبدالله و طاهر بوده و چهار دختر بنامهای زینب و رقیه و ام کلثوم و فاطمه زهرا. هر سه پسر محمد و خدیجه در سنین کودکی از این دنیا رحلت کرده بودند و فقط دختران خدیجه زنده بودند و در مرور زمان ازدواج کردند. محمد در سن چهل سالگی مبعوث به رسالت شد. اولین زن که در برابر توحید و رسالت محمد پیشانی تمکین به زمین سائید، خدیجه بود و اولین مرد که بدون درنگ دعوت محمد را پذیرفت و دربرابر توحید و نبوت واقعا تسلیم شد علی بود. اگرچه او در این هنگام یک کودک ده ساله بود، اما از نظر جسمی و روحی و علمی، به مثابه یک جوان برومند و قدرتمند بود.
محمد سه سال در مکه بصورت پنهانی مردم را به سوی توحید و یکتا پرستی دعوت میکرد. تا اینکه یاران او به چهل نفر رسیدند. او در سال چهارم بعثت مردم مکه را به صورت علنی به سوی توحید و یکتاپرستی دعوت کردند.
اولین آیاتی که برای محمد در آغاز بعثت در غار حرا نازل گردید این پنج آیه سوره علق میباشند:” بخوان به نام پروردگارت که جهان را آفرید [1] و انسان را از خون بسته خلق کرد [2] بخوان که پروردگارت از همه والاتر است [3] همان کسی که به وسیله قلم تعلیم نمود[4] و به انسان آنچه را که نمیدانست آموخت [5].
اگر به آیات مذکور دقت کنیم به خوبی می فهمیم که خواندن و نوشتن و تحصیل علم و دانش از دیدگاه خداوند و قرآن کریم از اهمیت ویژه ای برخوردار می باشد. اقراء فعل امر است و دلالت بر وجوب میکند. بر اساس این آیات، خواندن و نوشتن و تحصیل علم و دانش بر مرد و زن واجب است. اما با کمال تاسف، بعض علمای مسلمان، تحصیل علم ودانش و خواندن و نوشتن را برای دختران مسلمان فقط مباح میدانند و در برابر یک امر واجب اغماض عین میکنند.
صدها روایت از طریق منابع شیعی و سنی درباره وجوب خواندن و نوشتن و تحصیل علم و دانش بر زن و مرد مسلمان به دست ما رسیده که موید آیات مذکور می باشند. پیامبر اکرم: طلبالعلم فریضة علی کل مسلم و مسلمة: تحصیل علم و دانش برهر مرد و زن مسلمان واجب و فرض شده است. یا در قران کریم ملاک برتری یک انسان را بر انسان دیگر دو علت یا دو صفت ذکر کرده است: الف- علم و دانش: قل هل یستوی الذی یعلمون والذین لا یعلمون انما یتذکر اولوالالباب(سوره زمر/ آیه 9): بگو ای پیامبر! آیا کسانی که علم و معرفت دارند با کسانی که جاهل اند و از علم و دانش محروم اند با هم برابر هستند؟ هرگز برابر نیستند. و این نکته را فقط خردمندان درک می کنند، نه انسانهای جاهل و متعصب و بیخرد.
یا قل هل یستوی الاعمی و البصیر و هل تستوی الظلمات و النور؟(سوره رعد/ آیه 16): بگو ای پیامبر! آیا انسان کور و بینا با هم مساوی هستند؟ یا تاریکیها با نور مساوی هستند؟ هرگز مساوی نیستند.
بر اساس آیات مذکور دانشمندان و نخبگان جامعه نسبت به انسانهای جاهل و بیسواد و تاریک اندیش واقعا برتری دارند.
ب- تقوی و پرهیزگاری: یا ایهاالناس انا خلقناکم من ذکرو انثی و جعلناکم شعوبا و قبایل لتعارفوا ان اکرمکم عندالله اتقکم (سورهحجرات/13): در این آیه مخاطب خداوند همه انسانهای زمین هستند، چه مسلمان و چه غیر مسلمان؛ یعنی ای مردم جهان!
ما شما را از یک مرد و زن خلق کردیم، یعنی نسل شما را از طریق آدم و حوا تکثیر کردیم. و شما را شعبه شعبه و قبیله قبیله آفریدیم تا از همدیگر شناخته شوید. همانا بهترین و با افتخارترین شما در نزد خداوند با تقواترین و پرهیزگارترین شما هستند؛ یعنی خداوند کسانی را دوست دارند که به واجبات شرعیه عمل کنند و از معاصی و گناهان کبیره پرهیز کنند. به عبارت دیگر به واجبات عمل کنند و از محرمات پرهیز نمایند. براساس آیات مذکور علم و دانش و تقوا ملاک برتری یک انسانی بر انسان دیگر شمرده شده است، نه ثروت و قدرت و شهرت و حتی جمال و زیبایی که همگی در معرض زوال هستند.
اما دریغ و صددریغ که در دو قرن بیستم و بیست و یکم، غربیها و بویژه آمریکاییها خودشان را به عنوان نژاد برتر میدانند و تنها خودشان را برای رهبری جهان لایق میدانند نه رهبران دیگر را. شما نگاه کنید به همین آمریکا که بعد از جنگ دوم جهانی بزرگترین جنایتها و خشونتها را نسبت به جهان اسلام و حتی نسبت به کل انسانهای زمین انجام داده است. شما نگاه کنید که همین آمریکا و انگلیس رژیم جعلی اسرائیل را در قلب جهان اسلام یعنی در سرزمین فلسطین کاشتند و بیش از هفتاد سال است که اسرائیل غاصب خون مسلمانان فلسطین و لبنان و سوریه و حتی ایران را می ریزد و با غرور و تکبر هر روز اعلام پیروزی می کند!
همین آمریکا برای رسیدن به قدرت و ثروت بیشتر در جهان، دست به هر جنایتی در جهان زده است و میزند. برای رسیدن به نفت لیبی چه بلای عظیمی بر سر معمرقذافی رهبر لیبی آورد و کشور قدرتمند لیبی را چگونه گرفتار جنگ داخلی و تجزیه کرده است؟
در سال 2012 برسر محمد مرسی رئیس جمهور اسلام گرای مصر چه آورد؟
برسر عمرالبشیر رئیس جمهور اسلام گرای سودان چه بلاهایی نازل کرد؟ برسر رئیس جمهور ونزویلا آقای نیکلاس مادورو چه تحریمهایی را تحمیل کرد و چه دسایس شومی را تا هنوز علیه او و رژیم مستقل ضد آمریکایی او طرح کرده است؟
امروز با جرات میتوانم بگویم که عربستان و کویت و قطر و اردون و… اکثرا مستعمره آمریکا هستند ولو اینکه در ظاهرمستقل هستند. حتی عراق که یک کشور شیعی است فعلا برای آمریکا نفت رایگان یا خیلی ارزان هدیه میکند!
شما نگاه کنید باز به همین آمریکا که سالیان دراز است که از ائتلاف عربی به رهبری عربستان سعودی برضد شیعیان یمن حمایت اقتصادی و تسلیحاتی میکند تا جنبش انصارالله یمن درآنجا شکست بخورد و یک دولت مستعمره دیگر باز در یمن بر اریکه قدرت تکیه زند.
همین آمریکا در سال 2001 میلادی برابر با 15 میزان 1380 خورشیدی بعد از تراژدی یازدهم سپتامبر به بهانه مبارزه با تروریسم بین المللی به کشور افغانستان تهاجم نظامی کرد و افغانستان را در طول 35 روز به اشغال خود درآورد. دیدیم که میلیونها انسان بیگناه را در این سرزمین قتل عام و شکنجه و زندانی و آواره کرد. معادن زیرزمینی ما را سالیان دراز غارت کرد و بزرگترین ارمغانش در این سرزمین فساد و اعتیاد و غارت بیت المال بوده است. اگر آمریکا و اروپا در ظاهر 120 میلیارد دلار بخاطر بازسازی افغانستان برای نوکرانشان اهدا کرد؛ به بهانه های مختلف یا خودشان پس گرفتند یا توسط رئیس جمهور و وزیران و نمایندگان پارلمان و سنا و… غارت شد و هیچگاه برای ساختن افغانستان مرفه و مترقی مصرف نشد!
چرا برای استخراج و تصفیه نفت و گاز افغانستان بخصوص برای استخراج و تصفیه نفت و گاز شمال هیچوقت آمریکا و اروپا پالایشگاه نساختند و سرمایه گزاری نکردند؟ اما برای تاسیس صدها رادیو و تلوزیون در این سرزمین میلیونها دلار مصرف کردند!
چرا؟ چون رادیو و تلویزیون در طول بیست سال در این سرزمین فقط فرهنگ مبتذل غربی را پخش میکردند و از آزادیهای بیحد و حصر دفاع میکردند و در یک کلام به استثنای دو تلوزیون تمدن و نور همگی رقص و پایکوبی پخش میکردند و قرآن و سنت و فرهنگ اسلامی را به شدت مسخره میکردند و علمای دینی را به شدت تحقیر میکردند و از روشنفکر نمایان دروغین و غربزده به شدت تجلیل میکردند. چرا بجای آنهمه رسانههای غربگرا صدها کارخانه تولیدی ساخته نشد که جوانان و مردان ما صاحب شغل و کار و پول میشدند و اینهمه در کشورهای همسایه دنبال کار و بار نمی رفتند؟
چرا جاده های معیاری هرگز ساخته نشد؟ چرا کشاورزی ما در طول بیست سال معیاری و مدرنیزه نشد؟ چرا صنعت ما رشد نکرد؟ آری مخابرات رشد کرد و دانشگاهها و مکاتب خصوصی تاسیس شدند؟ باید اعتراف کنیم که بعض کارهای مثبت در طول بیست سال انجام شد، اما کار زیربنایی هرگز انجام نشد!
خوشبختانه جنبش اسلامی طالبان با استفاده از آیات جهاد و شهادت یک بخش عظیم از ملت افغانستان را بر ضد آمریکا و اروپا و ناتوی نظامی و فرهنگی بسیج کرد و این ابر قدرت خونریز را در 24 اسد 1400 خورشیدی بعد از بیست سال مبارزه مستمر، از سرزمین افغانستان اخراج کرد و به استعمار و استثمار و استحمار این سرزمین توسط آمریکا و اروپا برای همیشه خاتمه بخشید.
در اینجا باید یادی کنم از خمینی بت شکن که او شجاعانه پانزده سال برضد آمریکای خونریز جنگید و ملت ایران را از چنگال دیو استعمار و استثمار برای همیشه نجات بخشید. آری، او آمریکا را در جهان اسلام و حتی برای کل جهان شیطان بزرگ معرفی کرد!
او در واقع بزرگترین قهرمان مبارزه با استعمار آمریکایی و اروپایی در قرن بیستم است. همو بود که با سلاح قرآن به جنگ استعمار و استثمار رفت و مسلمین جهان را و حتی همه آزادیخواهان جهان را از خواب غفلت و ذلت بیدار ساخت.
و بعد از رحلت امام خمینی رحمة الله علیه، باز یک رهبر بت شکن دیگر بنام آیة الله خامنه ای براریکه قدرت تکیه زد و ملت و دولت ایران را از نظر علمی و صنعتی و فرهنگی و نظامی در ردیف ملتها و دولتهای قدرتمند جهان قرار داد.
شما نگاه کنید اگر آیة الله خامنه ای نبود، غرب و بویژه آمریکا با استفاده از شورشهای خیابانی که توسط معترضین یا ضدانقلاب صورت می گرفتند بارها رژیم اسلامی ایران را سرنگون میکردند! بدون شک اگر خامنه ای بت شکن نبود، فتنه مهسا امینی مثل گوساله سامری باز ملت ایران را به سوی شرک و بت پرستی و فساد و اعتیاد غربی سوق میداد واقعا!
اکنون باید برگردیم به اصل موضوع.
آری محمد رسول الله مدت سیزده سال در مکه کار فرهنگی و تبلیغاتی کرد و کادرسازی کرد و نیروهای زبده و عمده تربیت کرد. ابوسفیان و ابوجهل و ابولهب و امیة بن خلف و… به عنوان سران کفر و شرک در مکه یاران و اصحاب پیامبر را مدام شکنجه میکردند. تا آنها را از خط توحید و یکتا پرستی جدا کنند و به سوی شرک و بت پرستی دوباره سوق دهند.
یاسر و سمیه دو زوج و زوجه مومن و شجاع در زیر بدترین شکنجهها فقط احد احد و لااله الا الله و محمد رسول الله می گفتند و هرگز در برابر جلادان وشکنجه گران بی رحم تا آخرین لحظه شهادت سر تمکین به زمین نسائیدند و حسرت گفتن یک آخ را در دل خصم ستمگر گذاشتند!
آری ابوبکر و عمر و عثمان و امیرحمزه نامدار و… در مکه به اسلام گرویدند و از توحید و یکتاپرستی مرتب دفاع میکردند و علیه شرک و بت پرستی مدام سخن میگفتند. حضرت خدیجه تمام ثروت خویش را در اختیار محمد گذاشت و محمد هر روز برای یاران فقیرش کمک اقتصادی میکرد و معضلات خانوادگی آنها را با پول خدیجه حل و فصل میکرد.
بدون شک اگر اخلاق نرم و بی نظیر محمد و ثروت خدیجه و ذوالفقار خونچکان علی در بدر و احد و حنین و خیبر و خندق و تبوک و… نبود، امروز هیچ اثر و ثمری از اسلام در این عالم وجود نداشت. امیرحمزه نامدار و حیدرکرار مدام با شمشیر خونچکان از جان محمد در مکه پاسداری میکردند و ابوطالب عموی پیامبر در حالیکه اسلام آوردنش را مخفی کرده بود مرتب از دین برادرزاده اش در برابر سران قریش با کلمات آتشین دفاع می کرد.
ابوذر غفاری و سلمان فارسی و بلال حبشی و عماریاسر و… در مکه مدام از اسلام و قرآن دفاع میکردند و علیه شرک و بت پرستی بسیار مصمم و قاطع سخن گفتند. آری، عباس عموی پیامبر نیز به اسلام پیوست و از توحید و یکتاپرستی دفاع می کرد و برضد شرک و بت پرستی سخن میگفت.
آری سران قریش، به ادیبان و شاعران بزرگ عرب نیز متوسل میشدند که علیه قرآن بجنگند و مانند آیات و سوره های قرآن یک آیه و یا یک سوره خلق کنند، اما تمام شاعران و ادیبان بزرگ عرب در میدان رزم شکست خوردند، یعنی در برابر فصاحت و بلاغت و محتوای غنی قرآن کریم تمکین کردند و اظهار عجز نمودند و به صراحت می گفتند که این آیات واقعا از عالم غیب و ملکوت نازل شده و به زبان محمد جاری گشته اند. مثل لبید شاعر که زیر تاثیر فصاحت و بلاغت قرآن کریم مسلمان شد و حتی شعر سرودن را بعد از آشنا شدن با قرآن کریم به کلی ترک نمود. حتی شاعران مشهور مثل ابن نباته و ابن مقبل و اعشی و… معلقات سبعه را که مشهورترین قصاید عرب بودند بعد از شنیدن آیات قرآنکریم از دیوار کعبه کندند و در برابر فصاحت و بلاغت بی نظیر قرآن تمکین نمودند.
بدون شک بزرگترین معجزه محمد در جهان قرآنکریم است که از طرف خداوند به عنوان کاملترین قانون اساسی برای کل بشریت فرستاده شده است.
آری کفار قریش برای شکستن محمد و یارانش تمامی راهها را طی کردند اما هیچ نتیجه ای نگرفتند. یک روزی در خانه ابوطالب عموی پیامبر آمدند و گفتند که ای ابوطالب، برو در خانه محمد و پیام ما را به او برسان؛ به او بگو که ای محمد! اگر قدرت میخواهی ما تو را هر نوع پست و مقام سیاسی میدهیم و اگر ثروت میخواهی ما تو را میلیونها درهم و دینار میدهیم و اگر زن میخواهی ما برایت زیباترین و خوشگلترین دختر را پیشکش میدهیم و بالاخره هر چیزی که از ما بخواهی ما به تو می دهیم اما مشروط به این شرط که دست از توحید و یکتاپرستی برداری و علیه شرک و بت پرستی دیگر سخن نگویی. ابوطالب درخواست سران قریش را اجابت کرد و بدون درنگ پیام آنها را برای محمد بیان کرد و از محمد خواست که فوری پاسخ بگوید.
محمد به ابوطالب چنین پاسخ گفت:” عمو جان برو به سران کفر و شرک این پیام قاطع مرا برسان و به آنها بگو: به خداوند کعبه سوگند که اگر کفار قریش آفتاب را در کف دست راستم قرار بدهند و مهتاب را در کف دست چپم قرار بدهند تا از توحید و یکتا پرستی دفاع نکنم و بر ضد شرک و بت پرستی سخن نگویم، من قبول نخواهم کرد و تا آخرین رمق حیات از توحید و یکتاپرستی دفاع خواهم کرد و برضد شرک و بت پرستی سخن خواهم گفت و سرانجام کارمن، یا پیروزی است و یا شهادت در راه خداوند، در هر دو صورت من برنده هستم و آنها بازنده”(نقل به مضمون).
آری، سرانجام محمد بعد از سیزده سال نبرد بی امان فرهنگی برضد کفار قریش در مکه، به مدینه هجرت کرد و نخستین حکومت اسلامی در جهان را در شهر مدینه تاسیس کرد. اول فرمانده کل قوای نظامی او امیرحمزه نامدار عمویش بود که در جنگ بدر حماسه های عظیم خلق کرد. اما هنگامی که او در جنگ احد به شهادت رسید، فرمانده کل قوای نظامی محمد امام علی تعیین شد.
آری، امام علی ده سال در مدینه با ذوالفقار خونچکانش در رکاب پیامبر جنگید و شجاعترین قهرمانان عرب را به جهنم وصل کرد و اسلام عزیز را در شبه جزیرة العرب حاکم ساخت.
همو بود که در جنگهای خونین بدر و احد و حنین و خیبر و خندق و… آنچنان حماسه های عظیم آفرید که پیامبر فقط یک ضربت او را (که در جنگ خندق عمرو بن عبدود را کشت و کفار قریش را فراری و متواری ساخت) چنین توصیف کرد که ضربة علی یوم الخندق افضل من عبادة الثقلین: یک ضربت علی در جنگ خندق از عبادت جن و انس برتر و والاتر است.
بدون شک هم اسلام یک دین چند بعدی است و هم قرآن کریم که قانون اساسی اسلام است از نظر محتوا و فصاحت و بلاغت در دنیا بی نظیر است. و هم محمد یک شخصیت جامع الاضداد و جامع الابعاد بود و هم اصحاب پیامبر شیران روز و پارسایان شب بودند.
در یک کلام، محمد به عنوان یک شخصیت بی نظیر تاریخ، تنها پیامبری است که با دست خودش مانند سلیمان پیامبر نخستین حکومت اسلامی در جهان را در شهر مدینه تاسیس کرد و کامل ترین قانون اساسی را به نام قرآن از طرف خداوند برای کل بشریت به ارمغان آورد و بیست و سه سال علیه کفار قریش جنگید و از هیچگونه تهدید نترسید و هیچگونه تطمیع را نپذیرفت و هفتاد غزوه و سریه را رهبری کرد و در سال هشتم هجری با ده هزار ارتش مسلح و مجهز مکه را فتح کرد و 360 بت را در خانه کعبه واژگون ساخت و توحید و یکتاپرستی را جایگزین شرک و بت پرستی ساخت و تمام سران کفار قریش را در مکه شکست داد و همگی را بخشید و دختران عرب را از زنده به گور شدن نجات بخشید و به زن مثل مرد شخصیت داد و فاطمه دختر خویش را به عنوان کاملترین الگوی زن در جهان معرفی کرد و نظام بردگی و کنیزی را برای همیشه ویران ساخت و قتل و غارت و سرقت و زنا و ربا و شراب را برای همیشه تحریم کرد و نظام خان سالاری و ملوک الطوایفی را برای همیشه محو و نابود ساخت و تبعیض قومی و نژادی و مذهبی و لسانی را با دشنه تیز عدالت برای همیشه ذبح کرد و تحصیل علم و دانش را برای زن و مرد واجب کرد و ملاک برتری یک انسان بر انسان دیگر را فقط علم و دانش و تقوی معرفی کرد و حقوق زن را و حقوق والدین را و حقوق همسایه را و حقوق بشر را مدون ساخت و به رسمیت شناخت و علیه فساد و اعتیاد و تبعیض و تعصب و خرافات و اوهام به شدت جنگید و جنگیدن انسان بر ضد نفس اماره را جهاد اکبر و جنگیدن انسان بر ضد کفار و مشرکین را جهاد اصغر نامید و از میان آنهمه نعمتهای خداوند در روی زمین فقط نماز را و زن را و عطر را انتخاب کرد و همواره بر ضد زور و زر و تزویر می جنگید و از حقوق مستضعفین و مغضوبین زمین همواره دفاع میکرد و لباس ساده می پوشید و همواره بر روی حصیر می خوابید و در برابر کفار قریش و قلدوران عرب مثل شیر میجنگید اما با دیدن یک انسان فقیر و کودک یتیم رعشه بر اندامش می افتاد و اشکغم از گوشههای چشمش جاری میشد، خودش طعم یتیمی را چشیده بود و مدام برای زنان بی سرپرست و بچههای یتیم کمک می کرد و در غدیر خم در سال دهم هجری امام علی را به عنوان جانشین بلافصل خویش تعیین کرد و رسالت و نبوت خویش را بدین وسیله تکمیل کرد و او با دست خودش در مدینه جامعه ای ساخت که برسه پایه استوار بود: توحید و عدالت و حریت.
و به عبارت دیگر، بزرگترین هنر محمد در این جهان این بود که بزرگترین و کامل ترین مکتبی را برای کل بشریت عرضه کرد که بر اساس این مکتب تمام انسانهای زمین به کمال مطلوب میرسند و بر اساس این مکتب میتوان جامعهای و امتی ساخت که اندام آن تمدن باشد و روح آن مذهب و معنویت.
والسلام
منابع:
- سبحانی، جعفر/ فروغ ابدیت/ جلد اول.
- مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار/ جلد 15.
- واردی، سید تقی، روزشمار تاریخ اسلام، جلد سوم.
- تاریخ ابن خلدون، جلد دوم.
- شریعتی، علی؛ اسلام شناسی/ مجموعه آثار30.
- دانشنامه اسلامی. 7- وقایع الایام شیخ عباس قمی.
دیدگاهتان را بنویسید