تاریخ امروزقوس ۲۱, ۱۴۰۳

فاطمه، فرشته آسمان و کوثر زمین

فاطمه زهرا ملقب به صدیقه طاهره، در سال پنجم بعثت در مکه معظمه دیده به جهان گشود. نام پدرش محمد رسول‌ الله و نام مادرش خدیجه کبری بود. او در خانه‌ای دیده به جهان گشود که فرشته وحی به نام جبرئیل هر روز یا هر چند روزی آیات قرآن را از طرف خداوند برای محمد رسول الله در آن خانه الهام و قرائت می‌کرد و او و مادرش خدیجه و امام علی نخستین کسانی بودند که از آیات الهی با خبر می‌شدند و در زیر بارش وحی رشد می‌کردند و می‌بالیدند و بعنوان گنج گران‌بها آنها را حفظ می‌کردند و در صورت لزوم برای دیگران تبیین و تفسیر می‌نمودند.

فاطمه در زمین و زمانی متولد شد که مردم جاهل عرب دختران را زنده زنده به گور می‌کردند و داشتن دختر را در خانه و خانواده خویش سبب ننگ و عار و مایه ذلت و خفت می‌دانستند.

او در سرزمینی متولد شد که نظام بردگی و کنیزی، نه برای زن ارزش قایل بود و نه هم برای مرد.

سران قریش از قبیل ابوسفیان و ابوجهل و ابولهب و امیه بن خلف و… صدها مرد فقیر را به بردگی و غلامی گرفته بودند و صدها دختر و زن را بعنوان کنیز در خانه‌ها و حرمسراهای‌شان استخدام کرده بودند و تمام بردگان و کنیزکان را از تمامی حقوق انسانی‌شان محروم کرده بودند. در عصر جاهلیت که نظام ملوک‌الطوایفی حاکم بود، تنها سنت‌های قبیلوی و عشیره‌ای حاکم بودند نه قانون شریعت. حتی از شریعت ابراهیم خلیل الله و موسی کلیم الله و عیسی روح الله نیز خبری نبود. جهل و تعصب و خرافات و اوهام در آن سرزمین بیداد می‌کردند. شرک و بت پرستی جایگزین توحید و خدا پرستی گشته بود. سه‌صد و شصت بت در خانه کعبه به عنوان معبودهای دروغین مستقر گشته بودند و انسان‌های جاهل و بت پرست در برابر بت‌های چوبین و زرین سر کرنش به زمین می‌ساییدند و گرد و خاک غفلت و جهالت بر فطرت و ذات جامعه جاهلی نشسته بودند و هبل و لات و منات و عزی به عنوان جایگزین خالق آسمان و زمین در مغز و قلب انسان آن روز حکومت می‌کردند. در عصر جاهلیت، قتل و غارت و سرقت و خشونت و ربا و زنا و فحشا و فساد و اعتیاد به اوج خود رسیده بودند. در عصر جاهلیت، مردان، زنان را مثل کالای گران قیمت هم می‌فروختند و هم معاوضه و مبادله می‌کردند و هم هبه می‌کردند و هیچگونه حق و حقوقی برای زنان قایل نبودند. در چنین جامعه‌ای محمد رسول الله مبعوث به رسالت شد و برای نجات بشریت، آهنگ یورش و شورش کرد و سیزده سال در مکه بر ضد شرک و بت پرستی سخن گفت و از توحید و خدا پرستی و عدالت انسانی و نژادی به شدت دفاع کرد.

در چنین جامعه‌ای خدیجه کبری بعنوان یک زن انقلابی تمام ثروتش را و تمام قدرت و انرژیش را در راه معبود و معشوق ازلی نثار کرد و برای گسترش توحید و شکستن شرک و بت پرستی، تمام شکنجه‌ها و دشنام‌ها و محاصره اقتصادی در شعب ابی طالب را به مدت سه سال در کنار محمد رسول الله تحمل کرد و تا آخرین لحظه حیات با ثروت و قدرت خویش از دین توحید دفاع کرد و لختی درنگ نکرد و اظهار ندامت نکرد. او مضاف بر اهدای ثروت، یک گل سرخ محمدی به نام فاطمه را که او واقعا فرشته آسمان و کوثر زمین بود، برای نجات بشریت تربیت کرد. همو بود که بعد از مرگ خدیجه در سال دهم بعثت، جایگزین مادرش شد؛ یعنی مادر پدر شد: الفاطمه ام ابیها: فاطمه برای پدرش محمد مثل مادر شد؛ هرگاه محمد توسط مشرکین قریش زخمی می‌شد و مجروح و خونین به خانه برمی‌گشت، این دختر زیبا و نازنین دستمال را می‌گرفت و گرد و خاک را از صورت پدرش پاک می‌کرد و یا مثل یک پزشک زخم صورت یا دست پدر را می‌بست و از خونریزی جلوگیری می‌کرد. محمد هم دخترش را بیش از حد متعارف دوست می‌داشت؛ گاه صورتش را می‌بوسید و گاه دست‌هایش را می‌بوسید و گاه او را در بغل می‌گرفت صورت و پیشانیش را بوسه باران می‌کرد. اینگونه عشق ورزیدن نسبت به فاطمه بدین علت بود که تا بصورت عملی برای اعراب جاهلی بفهماند و بیاموزد که دختر هم مثل پسر یک انسان است. هیچکس حق ندارد که حق حیات را از یک دختر به جرم دختر بودن سلب کند.

دختر و پسر و مرد و زن، هر دو وارث و خلیفه خداوند در روی زمین هستند. فقط علم و دانش و تقوا از دیدگاه اسلام دو عامل برتری یک انسان بر انسان دیگر تلقی شده است و عوامل دیگر از قبیل ثروت و قدرت و شهرت و جمال و زیبایی و… هرگز ملاک برتری یک انسان بر انسان دیگر نیستند. فاطمه زهرا به مدت هشت سال در مکه در کنار پدر و مادر بزرگوارش رشد کرد و بالید و به کمال مطلوب رسید.

او حافظ قرآن و مفسر قرآن بود. او آنچنان از نظر علمی و معنوی رشد کرد و بالید که در ردیف خدیجه کبری و آسیه زوجه فرعون و مریم مقدس مادر عیسی قرار گرفت و بعنوان چهارمین زن مشهور عالم معرفی شده است. حتی از نظر فضایل علمی و معنوی و اصل و نسب در این دنیا اصلا رقیب ندارد. 

به این جمله پیامبر دقت کنید: ما رئیت افضل من فاطمه الا ابیها: هیچکس را بهتر و فراتر از فاطمه ندیدم جز پدرش را. بدون شک فاطمه زهرا نخستین زنی است از خانواده معصوم که از مکه به مدینه هجرت کرد و به مدت ده سال در زیر سایه پدرش بعنوان ملکه مسلمین مدارج علمی و معنوی را طی کرد و آنچنان از نظر معنوی اوج گرفت که همکلام با جبرئیل امین شد و توسط پیامبر اکرم بعنوان محدثه لقب گرفت. محدثه یعنی کسی که جبرئیل امین با او سخن بگوید و حتی حدیث قدسی یا پیام الهی را برای او نقل کند.

در سال دوم هجری، فاطمه در آستانه ده سالگی قرار گرفت. در میان عرب مرسوم بود که دختر باید در این سن ازدواج کند. البته آب و هوای گرم عربستان سبب رشد زود هنگام دختر می‌شد. و الا در سرزمین‌های سردسیری چون افغانستان دختر از نظر جسمی در سن ده سالگی اصلا به بلوغ نمی‌رسد و واقعا کوچک می‌باشد.

هم ظرافت جسمی و هم عظمت روحی و معنوی و هم دختر رسول الله بودن، از او یک دختر جذاب و استثنایی ساخته بود؛ خواستگاران بسیار مسحور این دختر نازدانه و فرزانه پیامبر گشته بودند. حتی ابوبکر و عمر و عبدالرحمن بن عوف سرمایه‌دار مشهور مدینه از فاطمه خواستگاری کردند؛ اما پیامبر از زبان فاطمه فقط جواب رد و استنکاف را می‌شنید و بس. تا اینکه یک روزی، یک جوان زیبا و جذاب بنام علی از فاطمه خواستگاری کرد. و پیامبر بدون درنگ پیام علی را به فاطمه رسانید. و فاطمه در این هنگام سکوت کرد. آری، سکوت دختر علامت رضایت است.

بر اساس روایات شیعی عقد علی و فاطمه را خداوند در عالم ملکوت بسته بود. و جبرئیل امین از طرف خداوند به زمین فرود آمد و این تزویج معنوی و ملکوتی را برای محمد و علی و فاطمه تبریک گفت.

پیامبر شاد و خندان از اتاق فاطمه بیرون شد و به علی که سخت مضطرب و منتظر بود مژده داد که فاطمه با سکوت خویش در برابر این وصال ملکوتی تمکین نموده است. و علی سخت بشاش و خندان شد و احساس کرد که تمام هستی در برابر او تمکین است.

محمد رسول الله در کنار علی نشست و گفت علی جان! من مهریه فاطمه را بر اساس مشورت با او، پنجصد درهم تعیین کرده ام، آیا قبول داری یا خیر؟

علی: آری قبول دارم.

رسول الله: از مال دنیا چه داری؟

علی: یکدانه شمشیر دارم و یکدانه سپر و یکدانه شتر.

رسول الله: علی جان تو مرد جهاد و پیکاری، شمشیر برای تو همیشه لازم می‌شود. و شتر نیز برای تو لازم است که همیشه آن را سوار می‌شوی و به کمک آن آب از قنات به خانه‌ات می‌آوری. اما اکنون که با کفار قریش جنگ نداریم و امنیت موقت برقرار شده است تو می‌توانی همین سپر را به بازار مدینه بفروشی و معادل پنجصد درهم را که مهریه فاطمه است برای او یک جهزیه مختصر بخری، تا به زودی عروسی‌ات را برگزار کنیم.

علی بر اساس سفارش پیامبر زره خود را به بازار برد و به مبلغ پنجصد درهم فروخت و این مبلغ را برای پیامبر تحویل داد.

پیامبر اکرم این پول را سه قسمت کرد: قسمتی را به بلال داد تا از آن عطر خوشبو تهیه کند و دو قسمت دیگر را برای تهیه وسایل زندگی و لباس تعیین فرمود.

در تواریخ آمده که هیجده قلم جهزیه با آن پول تهیه شد که قلم‌های مهم آن چنین بود:

۱-یک عدد روسری بزرگ به چهار درهم.

۲- یک قواره پیراهن به هفت درهم.

۳- یک تخت که با چوب و برگ خرما تهیه شده بود.

۴- چهار عدد بالش از پوست گوسفند که از گیاه خوشبوی اذخر پر شده بود.

۵- یک پرده پشمی.

۶- یک قطعه حصیر.

۷- یک عدد دستآس (آسیاب کوچک دستی) 

۸- یک مشک چرمی.

۹- یک طشت مسی.

۱۰- یک ظرف بزرگ برای دوشیدن شیر.

۱۱- یک سبوی گلی سبزرنگ… و مانند آنها.

آری این چند قلم بود جهزیه دختر رسول الله و بزرگترین بانوی جهان اسلام و حتی زیباترین و معنوی‌ترین زن در روی زمین.

بدون شک اگر مسلمین جهان و بویژه ملت مسلمان افغانستان از این دو زوج و زوجه نمونه تقلید می‌کردند این همه مهر و شیربهای سنگین وضع نمی‌کردند و این همه مصارف گزاف را در سالن‌های مجلل عروسی به گردن داماد بیچاره تحمیل نمی‌کردند و یک عروسی آسان و کم هزینه برگزار می‌کردند و عروس و داماد را در اول زندگی مبتلا به طلبکاران هتاک و سمج نمی‌کردند.

پیامبر اکرم هم علی را تربیت کرده است و هم فاطمه را، هر دو دست‌پرورده خالص محمد می‌باشند.

همانطور که علی را بعنوان یک شخصیت کامل و جامع‌الاضداد معرفی کرده، فاطمه را نیز چنین معرفی کرده است.

یک جمله‌ای را از زبان پیامبر اکرم در اینجا نقل می‌کنم که شاید به گمان خصم اهل بیت مبالغه باشد، ولی مبالغه نیست، عین حقیقت است. و آن این است:

لولا علی لم تکن لفاطمه کفو: اگر علی در این دنیا خلق نمی‌شد بدون شک برای فاطمه همسری که مانند علی کفو یا نظیر او باشد، پیدا نمی‌شد.

این جمله اوج عظمت علمی و معنوی و عرفانی فاطمه را به اثبات می‌رساند.

در اینجا بد نیست که فضایل فاطمه زهرا را از دیدگاه قرآن کریم و احادیث نبوی نیز اندکی به کنکاش و بررسی بگیرم تا بعض خوانندگان نسبت به شخصیت حضرت فاطمه یک شناخت اجمالی پیدا کنند:

الف- محمد و علی و فاطمه و حسن و حسین، این پنج تن پاک و مقدس مصداق اتم آیه تطهیر هستند. آیه تطهیر در سوره احزاب به قرار ذیل ذکر شده است: انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهرکم تطهیرا (سوره الاحزاب/۳۳): بدون شک خداوند اراده کرده است که از شما اهل بیت، رجس و پلیدی را به شکل عام دور کند و مقام عصمت و طهارت را برای شما پنج تن که در داخل کساء قرار گرفتید، عنایت کند. در منابع شیعه و سنی چنین نقل شده است که پیامبر اکرم دستور داد عبایی آوردند و حضرت فاطمه و علی و حسن و حسین علیهم‌السلام را زیر عبا که خودش هم بود، جمع کرد و بعد به خداوند عرض کرد: اللهم هولاء اهل بیتی و خاصتی فاذهب عنهم الرجس و طهرهم تطهیرا: خداوندا پلیدی را از اینها پاک کن و ایشان را از هر نظر طاهر بفرما! در این حال بود که جبرئیل امین نازل شد و آیه تطهیر را فرو فرستاد. از این رو آیه مذکور مربوط به پنج تن پاک و مقدس می‌باشد و رسول خدا با عمل فوق‌الذکر آنها را مشخص کرد.

دیگر اینکه از انس بن مالک، ابوسعید خدری و ابن عباس که از افراد شناخته شده در روایات اهل سنت هستند، روایات متعددی نقل شده است. در بعضی از این روایات آمده است که رسول خدا تا شش ماه صبح‌ها که به مسجد می آمد در کنار خانه صدیقه طاهره سلام الله علیها می آمد و صدا می زد:الصلاه یا اهل البیت انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهرکم تطهیرا. رسول خدا با این عمل به دیگران اعلام می کرد مخاطب این آیه همان پنج تن پاک و مقدس هستند، نه زوجات او. البته آیه تطهیر در مدینه نازل شد و مدنی میباشد.

ب- انا اعطیناک الکوثر فصل لربک و انحر، ان شانئک هوالابتر: ای پیامبر ما به تو کوثر یعنی خیر و برکت فراوان عطا کردیم. پس برای پروردگارت نماز بخوان و قربانی کن. و بدان دشمن تو ابتر و بی نسل و بی عقب است نه تو. در شان نزول این سوره تاریخ اینگونه سخن می گوید:” عاص بن وائل که از سران مشرکین بود، پیغمبر اکرم را به هنگام خارج شدن از مسجد الحرام ملاقات کرد و مدتی با حضرت گفتگو نمود. گروهی از سران قریش در مسجد نشسته بودند، این منظره را از دور مشاهده میکردند. هنگامی که عاص بن وائل وارد مسجد شد، به او گفتند: با که صحبت می کردی؟ گفت با این ” مرد ابتر”!

این تعبیر را بخاطر این انتخاب کرد که عبدالله پسر پیامبر اکرم از دنیا رفته بود. و عرب کسی را که پسر نداشت، ابتر یعنی بلا عقب می نامید. و لذا قریش این نام را بعد از فوت پسر پیامبر برای آنحضرت انتخاب کرده بود. سوره کوثر نازل شد و پیامبر را به نعمت های بسیار و کوثر بشارت داد و دشمنان او را ابتر خواند. ناگفته نماند که پیغمبر اکرم دو فرزند پسر از بانوی اسلام حضرت خدیجه داشت:

یکی قاسم و دیگری طاهر که او را عبدالله نیز می نامیدند و هر دو در مکه از دنیا رفتند و پیامبر اکرم فاقد پسر شد. این موضوع زبان بدخواهان قریش را گشود و کلمه ابتر را برای حضرتش انتخاب کردند. باز شایسته ذکر است که پیامبر صاحب فرزند ذکور دیگری بنام ابراهیم از ماریه قبطیه در مدینه در سال هشتم هجرت شد؛ ولی اتفاقا او نیز قبل از آنکه به دو سالگی برسد چشم از دنیا پوشید و وفات او قلب پیامبر را آزرد”.( منقول از کتاب تفسیر نمونه).

وقتی که فاطمه زهرا در مکه در سال پنجم بعثت دیده به جهان گشود، آیه کوثر نازل شد و فاطمه را کوثر خواند؛ یعنی مصداق خیر و برکت فراوان برای پیامبر بعد از رحلت او واقعا فاطمه زهرا بود. نسل پیامبر از طریق فاطمه ادامه پیدا کرد و بزرگترین حماسه های تاریخی را علی و فاطمه و حسن و حسین بعد از رحلت پیامبر در این جهان آفریدند و آنها دین محمد را در طول تاریخ در این جهان گسترش دادند و ثابت کردند که واقعا پیغمبر اکرم ابتر نبوده است، بلکه آن دشمنان عنود و هتاک که امروز اثری از آنها در این کره خاکی باقی نمانده است، ابتر بودند.

ج- قل لا اسئلکم علیه اجرا الا الموده فی القربی( سوره شورا/ ۲۳):

بگو ای پیامبر! من در برابر رسالت خویش هیچگونه اجر و مزدی از شما نمی خواهم. فقط مزد رسالت من باید این باشد که شما اهل بیت مرا دوست داشته باشید. اکثر مفسرین معتقدند که مصداق اتم ذوالقربی، حضرت علی و فاطمه زهرا و امام حسن و امام حسین علیهم السلام هستند. بر اساس این آیه مبارکه باید شیعه و سنی ذوالقربی یعنی نزدیک ترین کسان پیامبر را دوست داشته باشند. چون محبت و مودت اهل بیت مزد رسالت است نه پول و سرمایه که اصحاب پیامبر می خواستند یک سوم اموالشان را برای پیامبر اهدا کنند و پیامبر هرگز نپذیرفت.

د- آیه مباهله: در آیه ۶۱ سوره آل عمران، آیه مباهله به شرح ذیل آمده است:

” هر گاه بعد از علم و دانشی که به تو رسیده باز کسانی درباره مسیح با تو به ستیز برخیزند، بگو بیایید ما فرزندان خود را دعوت کنیم، شما نیز فرزندان خود را، ما زنان خویش را دعوت نماییم، شما نیز زنان خود را، ما از نفوس خود( و کسی که همچون جان ماست) دعوت کنیم، شما نیز از نفوس خود، آنگاه مباهله و نفرین کنیم و لعنت خدا را بر دروغگویان قرار دهیم.” 

این آیه به ضمیمه آیاتی که قبل و بعد از آن نازل شده، نشان می دهد که در برابر پافشاری مسیحیان در عقاید باطل خود، از جمله ادعای الوهیت حضرت مسیح علیه السلام و عدم کار آیی منطق و استدلال در برابر لجاجت آنها، پیامبر ص مامور می شود که از طریق مباهله وارد شود و صدق گفتار خود را از این طریق خاص و روحانی به ثبوت برساند؛ یعنی با آنها مباهله کند تا راستگو از دورغگو شناخته شود!

بدون شک رویداد مباهله از رویدادهای صدر اسلام است. هنگامی که پیامبر اسلام و اهلبیت ع در یک سو و مسیحیان نجران در دیگر سو آماده مباهله یا نفرین طرف دروغگو شدند. مسیحیان نجران که به مدینه آمده بودند تا در مورد درستی دعوت پیامبر تحقیق و پژوهش کنند با او به محاجه( دلیل آوردن) پرداخته؛ سرانجام بحث‌شان به جایی کشید که حضرت محمد خواست تا با آنها مباهله کند. هر یک از دو طرف با افراد خود به محل مباهله رفتند.

مسیحیان وقتی دیدند که پیامبر اکرم ص با عزیزترین کسانش یعنی حضرت علی، حضرت فاطمه، امام حسن و امام حسین علیهم السلام می خواهد آنها را به چالش بکشد، مطمئن شدند که حضرت محمد ص اگر به خودش مطمئن نبود جان خانواده اش را به خطر نمی انداخت. پس آنها از مباهله کنار رفتند و با پیامبر اکرم صلح کردند.

مباهله در لغت یعنی نفرین کردن یکدیگر. مباهله در ۲۴ ذی الحجه سال دهم هجری در مدینه اتفاق افتاد.

ه- پیامبر اکرم ص فرمود که نور فاطمه سلام الله علیها پیش از خلقت زمین و آسمان آفریده شده است.

بعضی از حاضران پرسیدند مگر او بشر نیست؟ حضرت فرمود: فاطمه حوریه بشر گونه است.( منقول از جلد دهم بحارالانوار)

و-حدیث ثقلین یا دو گران سنگ یکی از حدیث های متواتر محمد  ص است:

 پیامبر اکرم:” من در میان شما دو امانت نفیس و گرانبها می گذارم. یکی کتاب خدا قرآن و دیگری عترتم را. تا وقتی که به این دو تمسک بجوئید، هرگز گمراه نخواهید شد و این دو یادگار من هیچگاه از همدیگر جدا نمی شوند. منظور آن حضرت از عترت، بدون شک حضرت علی و حضرت فاطمه و امام حسن و امام حسین علیهم السلام بوده است.( منقول از کتاب اصول کافی).

درباره جایگاه قرآن و اهلبیت منابع شیعه و سنی صدها روایت متواتر و موثق را نقل کرده اند که نمی توان همگی آنها را در یک مقاله گنجانید. بلکه باید در مقال و مجال دیگر یا در یک کتاب قطور دیگر جایگاه قرآن و اهلبیت را بررسی کنیم.

اکنون عصاره تمام این گفتار را در چند جمله بیان می کنم:

او هشت سال در مکه در سایه پدر و مادرش رشد کرد و بالید و بعد از مرگ مادر، برای پدرش محمد نقش یک مادر را بازی می کرد.

او ده سال در مدینه زندگی کرد.

او در سال دوم هجری با امام علی بزرگترین و شجاع‌ترین قهرمان عرب ازدواج کرد. محصول این ازدواج چهار فرزند بنامهای حسن و حسین و زینب و ام کلثوم بوده اند.

او حافظ و مفسر قرآن بود؛ او شاگرد مستقیم و بلا واسطه محمد و علی بود. او از نظر معنوی آنچنان اوج گرفت که جبرئیل امین با او سخن می گفت و سلام و پیام خدا را برای آنحضرت ابلاغ می کرد.

او مظهر تقوا وعفت و عصمت بود.

او مانند پیامبر و امام معصوم، از علم لدنی برخوردار بود.

او در جمال و کمال میان دختران عرب واقعا یک حقیقت بود به گونه اساطیر.

او زیباترین و مطیع ترین و مهربان‌ترین دختر برای پدرش بود و کامل‌ترین زن برای همسرش و محبوب‌ترین مادر برای فرزندانش.

او هم در میدان عبادت بی نظیر بود و هم در میدان سخاوت.

برای اثبات سخاوت او همین قدر بس که لباس عروسی اش را برای یک زن فقیر فی سبیل الله هدیه کرد و خود لباس کهنه پوشید.

حدیث قدسی لولاک عظمت فاطمه را اینگونه بیان کرده است:

یا محمد! لولاک لما خلقت الافلاک، لولا علی لما خلقتک و لولا فاطمه لما خلقتکما:

ای محمد! اگر تو نبودی، زمین و آسمان و ماه و خورشید و ستارگان را خلق نمی کردم. اگر علی نبود، تو را خلق نمی کردم. و اگر فاطمه نبود هر دوی شما را خلق نمی کردم.

او آنچنان نسبت به علی عشق می ورزید که علی با دیدن آنهمه عشق و محبت تمام غمها و خطرها و زخم‌های جنگ را بکلی فراموش می کرد و از دم مسیحایی فاطمه جان تازه می گرفت.

روح او آنچنان بزرگ بود که در این جهان نمی گنجید. هنگامی که نماز شب می خواند و در برابر معشوق ازلی می ایستاد، آنچنان به سیمای معشوق چشمان زیبایش را می دوخت و اشک می ریخت، تو گویی که همین لحظه جان را به جان آفرین تسلیم می کند.

او ده سال در مدینه ملکه مسلمین بود؛ او در اوج عزت و قدرت پدرش و شوهرش هرگز در برابر هیچ زنی فخر نفروخت و تکبر از خود نشان نداد. او واقعا مظهر اخلاق و انسانیت و معرفت بود.

زندگی ساده و بی آلایش را آگاهانه انتخاب کرد؛ تا به امت جدش بفهماند که زندگی جاویدانه آخرت را نباید در آستانه این دنیای فانی فدا کرد.

او بعد از رحلت محمد رسول الله، بسیار شجاعانه و مظلومانه از امامت و فدک دفاع کرد. هرگز در برابر نظام جدید بیعت نکرد.

او نخستین زن در تاریخ اسلام است که دو خطبه غرا و سنگین و متین در مسجد مدینه ایراد کرد و از توحید و رسالت و نبوت و امامت و فدک بسیار عالمانه و شجاعانه دفاع کرد و آنچنان آتشین و غمگین سخن گفت که تمام اصحاب و یاران پدرش در مسجد به شدت اشک ریختند.

او از نظر قداست و معنویت واقعا فرشته آسمان بود و بدلیل داشتن نسل کثیر و خیر کثیر واقعا کوثر زمین بود.

اما دریغ و صد دریغ که این گل سرخ محمدی بعد از رحلت پدرش، بیشتر از هفتاد و پنج روز یا نود و پنج روز در این دنیا زندگی نکرد و بسیار مظلومانه و غریبانه جام شهادت سر کشید و بر اساس وصیت او، علی او را شبانه غسل داد و کفن کرد و شبانه در قبرستان بقیع دفن کرد.

هنگامی که این گل سرخ محمدی را در درون قبر گذاشت با چشمان اشگبار گفت یا رسول الله اکنون فاطمه را به دست تو سپردم.

اما با هزار درد و دریغ اعتراف می کنم که خصم ستمگر دستانم را با ریسمان بست و در پیش چشم من گل سرخ مرا پر پر ساخت.

آری، اعتراف میکنم که من نتوانستم از گل سرخ محمدی دفاع کنم؛ ای کاش پیش از این تراژدی عظیم می مردم تا پرپر شدن و فسرده شدن این گل سرخ محمدی را هرگز تماشا نمی کردم! و بالاخره اعتراف می کنم که نتوانستم این امانت را به سلامت به دست تو برسانم.

مرا ببخش یا رسول الله!

والسلام

نویسنده: محمد حق‌پرست



اشتراک گذاری

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *